- پای باز
- رقاص، پاکوب
معنی پای باز - جستجوی لغت در جدول جو
- پای باز
- رقاص
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پای کوبی رقص
رقص، پایکوبی
جولاهه جولاه بافنده نساج حائک
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
پای بافنده، جولاهه، بافنده
بافنده، کسی چیزی را می بافد، باف کار، تننده، نسّاج، بافت کار، جولاهه، جولاه، حائک برای مثال کشاورز و آهنگر و پای باف / چو بیکار باشند سرشان بکاف (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۳)
سنگ پا
بوسنده پاظنکه پای کسی را بوسد، پای بوسی تشریف بخدمت: بپا بوس علی بن موسی الرضا مشرف شدم. یا به پابوس کسی رفتن، بخدمت او رسیدن حضور او مشرف شدن
خلخال مقابل دستبند، دوال و بندی که بپای باز اسب و مانند آن بندند پایدام بند پا پاوند پابند، آنکه پای بسته و گرفتار است مبتلی مقید، با عیال بسیار. یا پای بند چیزی یا کسی بودن، بانچیز یا آنکس دلبستگی بسیار داشتن، یا پای بند عیال. مقید به عیال گرفتار اهل بیت
آبستنی که زادن او نزدیک شده باشد
مقید، اسیر محبت
نساجی، بافندگی
پالغز
پاداش
مستشار، مصلحت اندیش
کاسه گردان، حقه باز، متقلب
کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد
محل اقامت، خانه سرا منزل
نرد باز، بازیگری که با تاس نمایش دهد حقه باز
چریکه (گویش کردی مهاباد)
کسی که قاب بازی کند، بجول باز
جای اقامت، محل اقامت، خانه، سرا، منزل
پاک باختن در قمار، پاک باختن همه چیز در راه عشق، وارستگی، ازخودگذشتگی
پابند، ریسمانی که با آن پای حیوان یا اسیر یا مجرم را ببندند، پاوند، پای بند، چدار
ستان بر پشت. یا طاق باز خفتن (خوابیدن)، بر قفا خفتن ستان خوابیدن
شطرنج باز کامل که خود از حریف غایب نشسته به واسطه دیگری مهره به خانه ها دواند و حریف را مات کند غایبانه
بجولباز، منگی آنکه با قاب بازی کند، قمار باز
شخصی که چوگان و گوی بازی کند
محل اقامت، خانه، سرا، منزل
کسی که جان خود را فدا کند
ستان بر پشت
شطرنج باز حرفه ای که از راه دور و به واسطه دیگری مهره ها را حرکت دهد و حریف را مات کند